مبعث، روزی بزرگ برای تاریخ و بشریت
در روزگاری که بشریت دچار سهمگین ترین بحران ها بود و زندگی به صورت جهنمی در آمده بود از ستم، اختلاف، قتل، غارت، تجاوز، حقّ کشی، بی ایمانی و سخیف اندیشی و جهان چون زورقی بی بادبان بر سر امواج خطرناک اقیانوس توفانی تاریخ، از سویی به سویی می افتاد، و اگر از گردابی برون می آمد، به گردابی دیگر فرو می رفت، مردی از دل کوه های مکه خدا را عبادت می کرد و به سرنوشت تاریخ، انسانیت و ارزش های والا می اندیشید.
هنگامی که پیامبر (ص) از کوه حرا بازگشت و پیامبری خود را اعلام کرد، نخست حضرت خدیجه و علی بن ابی طالب دعوت او را پذیرفتند و به اسلام گرویدند. تا سه سال دعوت پیامبر آشکار نبود. سپس دعوت آشکارا آغاز شد. پیامبر با شعار «قولوا لا الهَ الّا الله تُفلِحوا؛ بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست، تا رستگار شوید» مردم را به توحید فراخواند و به یکتا پرستی دعوت نمود و مذاهب گوناگون و جوراجور را منسوخ و باطل شده اعلام کرد و با تعلیم «انَّ اَکرَمَکُم عندَ اللهِ اتقاکُم؛ گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست»، از میان مردم آن روز، انسان هایی آزاده و پاک و بزرگ و قهرمان تربیت کرد و قومی پراکنده و کینه توز و بی ایمان را به مردان و زنانی فداکار و مومنانی با اخلاص و مجاهد بدل ساخت...
یهودیان مدینه خاکستر بر سرش می ریختند. جوانان طایف سنگبارانش می کردند و او با تبسم و گشاده رویی از کنار آنان می گذشت. همان یهودی که بر سرش خاکستر ریخته بود، چون بیمار می شد، از حالش جستجو می کرد و به دیدنش می رفت و برای آن جوانان که به او سنگ می زدند، دعا می کرد...
پیامبر اکرم مساوات را اعلام کرد و با برقرار کردن محدودیت های عملی، اساس بردگی را متزلزل ساخت. زنان را ارزش بخشید و شخصیت اجتماعی و حقوقی داد و از بی عفتی و دریدگی و تن نمایی بر حذر داشت. امتیازات طبقاتی را بر انداخت و فقیر ترین مردم مدینه ـ بلکه آنان را که به اصطلاح برده بودند ـ با بزرگ ترین شخصیت های آن روز حجاز در یک صف نشانید و آموختن دانش را بر همه کس واجب کرد.
منبع: حکیمی، محمد رضا، «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی»، چاپ 16، 1392،قم، دلیل ما. ص:16 ـ 21